
دانش آموخته فلسفه سیاسی مطرح کرد:
تکرار تراژدی بیخردی در سیاست معاصر
دانش آموخته فلسفه سیاسی گفت: تاریخ به ما آموخته است که خرد، تدبیر و واقعگرایی تنها راه خروج از بحرانهای سیاسی است و بیخردی، سرنوشتی جز شکست و انزوا در پی نخواهد داشت.
علیرضا پناهی در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ اظهار داشت: از دیرباز تا به امروز، تمام کسانی که به نوعی با تاریخ سروکار داشتهاند، همواره یکی از بزرگترین فواید تاریخ را عبرتآموزی از گذشته و امکان انتخاب راههای صحیحتر برای آینده بر اساس تجارب گذشتگان دانستهاند اما تاکنون کمتر کتابی تألیف شده است که توانسته باشد این فایدهی تاریخ را با چنین وضوح و قدرتی، آن گونه که باربارا تاکمن در «تاریخ بیخردی» انجام داده، به خواننده نشان دهد.
پناهی در این گفتار تأکید کرد: یکی از رسالتهای اصلی تاریخ، ارائه عبرت است اما تاریخنگاری اغلب در ارائه مصادیق مشخص نابخردی در حکومتها دچار کاستی بوده، در این میان، کتاب «تاریخ بیخردی» باربارا تاکمن نمونهای برجسته در تحلیل ساختارهای خطای انسانی در حاکمیت است.
این دانش آموخته فلسفه سیاسی اذعان داشت: این اثر برجسته از تاکمن، از جنگ تروا تا شکست آمریکا در ویتنام، تصویری روشن از سیاستهایی ارائه میدهد که بیش از آن که بر عقلانیت استوار باشند، مبتنی بر غرور، جهل، فساد و تصمیمات نسنجیده رهبران بودهاند و این تحلیلها به خوبی نشان میدهند که تاریخ، گاه تکرار خطاست، نه تکرار تجربه.
پناهی یادآور شد: اغلب اندیشمندان کلاسیک، همچون افلاطون، ارسطو، آکویناس، لاک، روسو و حتی مارکس، به مسائل اخلاقی، نظم سیاسی، فساد قدرت و آزادی پرداختند اما به موضوع «نابخردی» به مثابه نیروی ویرانگر سیاست توجه کمتری داشتند؛ به جز ماکیاولی که صریح و بیپرده حکومت را تحلیل کرد.
وی افزود: تاکمن با اتکا بر پژوهش عمیق تاریخی، نشان داده است که چگونه چهار نقطه عطف بزرگ در تاریخ، از جنگ تروا تا ویتنام، با تصمیماتی عجیب، از سر نادانی یا غرور، ضربات جبرانناپذیری بر ملتها و تمدنها وارد کردهاند و این چیزی نیست جز بیخردی نظاممند.
پناهی گفت: تاکمن در روایت خود، تصمیم تروا برای وارد کردن اسب چوبی، نابخردی پاپهای رنسانس در قبال اصلاحات پروتستانی، سیاست استعمارگرایانه انگلستان در قبال آمریکا و تکرار اشتباهات در ویتنام را اسناد تاریخی نادیدهانگاری واقعیت و اصرار بر خطا میداند.
وی در ادامه تحلیل خود به تحولات معاصر رسید و تأکید کرد: اگر تاکمن امروز زنده بود، شاید فصلی مستقل را به دوران دونالد ترامپ اختصاص میداد؛ چرا که رفتار و تصمیمات او نمونهای زنده و پیچیده از همان بیخردی تاریخی است که تاکمن مستند کرده بود.
به گفته پناهی، تحلیل شخصیت ترامپ در کتاب «ذهن دونالد ترامپ» نوشته دن مکآدامز، پنجرهای روانشناسانه به درون شخصیت مردی میگشاید که با ویژگیهای نگرانکنندهای همچون خودشیفتگی، پرخاشگری، برونگرایی افراطی و جاهطلبی غیرمنطقی، شایستگی تصدی پست ریاستجمهوری را نداشت.
وی تصریح کرد: مکآدامز تأکید داشت که ترامپ با سطح پایین توافقپذیری و میل شدید به تسلط بر دیگران، ساختاری شخصیتی دارد که نهتنها برای مذاکره، بلکه برای ثبات جهانی تهدید به شمار میآید، این ویژگیها در دوران ریاستجمهوریاش بارها در تصمیمات ناگهانی و بیپشتوانه او بروز یافت.
این دانشآموخته فلسفه سیاسی یکی از مصادیق آشکار این ویژگیها را تصمیم ترامپ برای خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ بیان کرد و گفت: این خروج، بدون درک تبعات ژئوپلتیکی و درک عینی از شرایط منطقه صورت گرفت و بیش از هر چیز، بر مبنای لجاجت شخصی و رقابت سیاسی داخلی طراحی شد.
وی افزود: سیاست «فشار حداکثری» ترامپ نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است؛ نهتنها هیچ هدف مشخصی را محقق نساخت، بلکه موجب انزوای آمریکا در جامعه جهانی و افزایش بیثباتی در خاورمیانه شد، این رفتارها مصداق آشکار از سیاستهای زیانبار و بدون عقلانیتاند.
پناهی اذعان کرد: در حالی که ترامپ مدعی بود با فشار، ایران را به پای میز مذاکره خواهد کشاند، واقعیتهای منطقهای خلاف آن را نشان دادند، ایران نهتنها تسلیم نشد، بلکه وجهه آمریکا را نزد شرکای سنتیاش نیز زیر سئوال برد.
پناهی تأکید کرد: تصور ترامپ از روابط بینالملل، بیشتر مبتنی بر منطق بازار و معاملات تجاری است، او سیاست را همچون معاملهای با چانهزنی و تهدید میبینید و گمان میکند میتوان با روشهایی که برای قراردادهای ساخت برج و هتل مفید بود، جهان را نیز اداره کرد.
وی خاطرنشان کرد: در حالی که برخی کشورهای منطقه، به دلیل منافع کوتاهمدت با سیاستهای ترامپ همراه شدند، تاریخ نشان داده همراهی با قدرتی که بر پایه بیخردی تصمیم میگیرد، نهتنها امنیت نمیآورد بلکه منجر به بیثباتی مضاعف خواهد شد؛ همانگونه که در افغانستان و عراق رخ داد.
وی افزود: نکته مهم دیگر هزینههای سیاسی و اقتصادی آمریکا در صورت تداوم چنین رویکردی است؛ فشار نظامی بر ایران نتیجهای نخواهد داشت بلکه میتواند منجر به نارضایتی و افت بیش از پیش جایگاه جهانی آمریکا شود.
پناهی ابراز داشت: برنامه هستهای ایران امروز در سال ۲۰۲۵ بسیار فراتر از سطحی است که در زمان انعقاد برجام در سال ۲۰۱۵ قرار داشت؛ بازگشت به برجام میتواند یکی از معدود راهحلهای حفظ امنیت منطقهای باشد اما غرور سیاسی مانع از پذیرش این واقعیت از سوی چهرههایی همچون ترامپ است.
وی گفت: تصور ترامپ از «صلح در خاورمیانه» نیز تحلیلی سطحی و ناقص است، این تصور بدون درک واقعیات تاریخی و دینی منطقه و در حمایت یکسویه از رژیم صهیونیستی، به جای کاهش تنشها، به گسترش ناامنی و خشونت دامن زده است.
پناهی بیان کرد: در کنار همه اینها، باید به واقعیتی دیگر اشاره کرد؛ اینکه ترامپ تصور میکرد کشورهای مختلف همانند پاناما یا اردن بهراحتی تسلیم سیاستهای کاخ سفید میشوند، او به اشتباه، ایران را نیز در همان دسته قرار داد و این خود بزرگترین اشتباه محاسباتی بود.
پناهی باور دارد: تداوم بیخردی در سیاست خارجی آمریکا، بهویژه با بازگشت چهرههایی مانند ترامپ به قدرت، میتواند موجب تکرار اشتباهات تاریخی شده و جهان را به سوی بحرانهای جدید سوق دهد.
به گفته وی، منطقه غرب آسیا نیازمند صلحی پایدار است که از دل مذاکره، احترام متقابل و پذیرش واقعیات سیاسی حاصل شود، نه از طریق تهدید و تحریم و جنگ؛ هر سیاستی غیر از این، تنها بازتولید آشفتگیها و ویرانیهاست، همانگونه که تاریخ بارها نشان داده است.
پناهی در پایان تحلیل خود، با اشاره به فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی ایران، بر غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و شخص ترامپ تأکید کرد و گفت: رهبر انقلاب بارها هشدار دادهاند که مذاکره با فردی چون ترامپ، بیفایده و پرریسک است و آمریکا در عهدشکن بودن زبانزد جهانیان است.
وی در پایان گفت: تاریخ به ما آموخته است که خرد، تدبیر و واقعگرایی تنها راه خروج از بحرانهای سیاسی است و بیخردی، به هر شکلی، چه در قامت پادشاهان قرون وسطی، چه در لباس رؤسایجمهور معاصر، سرنوشتی جز شکست و انزوا در پی نخواهد داشت.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!